(320-250 پیش از میلاد) ریاضیدان ومنجم بسیار سرشناس در یونان باستان که در جزیره ساموس متولد شد.گاهی او را با ارشمیدس اشتباه می گیرند در حالیکه ارشمیدس چندین سال از او کوچک تر بود.تنها اثری که از او بجای مانده رساله ای با نام( درباره بزرگی وفاصله خورشید و ماه ) نخستین تلاش به کمک مثلثات برای اندازه گیری این کمیتهاست.این اندازه گیری ها خیلی دقیق نبودند ویک قرن بعد ابرخس اندازه گیری های دقیق تری انجام داد.در واقع آریستارخوس با چند اشتباه ساده به نتایج غلطی دست یافت.بطوریکه طبق محاسبات او فاصله خورشید تا زمین فقط 18 تا 20 برابر فاصله ماه تازمین بدست آمد.درحالیکه این فاصله 397 برابر است.همچنین او به اشتباه نتیجه گرفت که قطر خورشید فقط 7 برابر قطر زمین است.اما با این حال درست نتیجه گرفت که چرخش جسم بزرگتر به دور جسم کوچک تر عجیب است وبه این فکر افتاد که شاید نظریه زمین مرکزی اشتباه باشد.در واقع آریستارخوس نخستین نظریه خورشید مرکزی را مطرح کرد که در آن خورشید وهمه ستاره هادر عالم ثابتند وسیارات از جمله زمین به دورشان می گردند.اوحتی بعدها اعلام کرد که حرکت خورشید وستاره ها در آسمان به سبب چرخش زمین به دور محور خودش است.او حتی تا آنجا پیش رفت که گفت علت این که اختلاف منظر ستاره ها از دید ما روی زمین در دو نقطه رو به روی هم در مدار هم قابل توجه نیست این است که قطر مدار زمین در مقایسه با ابعاد عالم ناچیز است.
او به کمک دیده عبور ماه از سایه زمین (خسوف) قطر زمین را سه برابر قطر ماه اندازه گیری نمود که مقدار واقعی تقریباً چهار برابر است.
مدل آریستارخوس از عالم در نامه های او در کتابی از ارشمیدس ودر نوشته های پلوتارک ثبت شده است.کوپرنیک احتمالا"از مدل خورشید مرکزی آریستارخوس اطلاع داشته اما به آن اشاره نکرده است.امروز می دانیم که دیدگاه های او نسبت به عالم کاملا" درست بوده اما تاثیر چندانی برهم عصرانش نداشته چون تمام تفکرات قدرتمند نجومی مذهبی وفلسفی آن زمان برپایه نظریه زمین مرکزی بوده است.
حتی شاید محاسبات خود او از اندازه وفاصله خورشید وماه هم بر پایه اعتقاد به جهان زمین مرکز انجام شده باشد.زیرا نظریه جدید مستلزم این بود که ابعاد عالم را چنان بزرگ فرض می کردند که از درک وفهم انسان خارج می شد واین موضوع برای فیلسوفان کیهان شناس هم عصر او پذیرفتنی نبود.او به بی دینی متهم شد اما شاید بدترین چیز این بود که نظریه او قادر نبود برای تعدادی از بی قاعد گی های نجومی مثلا" مدت زمان نابرابر فصلها توضیح قانع کننده ای ارائه کند.هرگز تصور نمی شد با تبدیل مدار سیارات از دایره به بیضی اندیشه ای که 18 قرن بعد با کپلر ظهور کرد همه این مشکلات حل شود.
آریستارخوس تنها دانشمند زمان خود بود که با توجه به هماهنگی های ریاضی وار عالم نظریه پردازی نمی کرد بلکه با مشاهده واقعیت فیزیکی عالم به ارائه نظریه می پرداخت.هرچند که در تاریخ او را بیشتر ریاضیدان می دانند تا اخترشناس رصد گر.
یک سیارک به نام ایشان نامگذاری گردیده است.