یکی از پارامترهای مهم ستاره ای که به شکل ثانیه قوسی در سال بیان می شود..حرکت ظاهری ستاره به شکل تغییر میل و بعد آن در سطح کره سماوی می باشد و به شکل تغییر مکان آن در میان ستاره های مجاور دیده می شود و تغییرات ناشی از حرکاتی مانند رقص محوری یا حرکت تقدیمی زمین در این حرکت به حساب نمی آیند.این پارامتر برای بیان حرکت کهکشانها واجرام درون آنها هم استفاده می شود. در حرکت نسبی مطلق ،اندازه گیری جابجایی ستارگان نسبت به اجرامی که دارای کمترین حرکت ظاهری هستند( اجرام برون کهکشانی برای نمونه کوازارها )انجام می شود.این اجرام بدلیل دور بودن(در حد چند میلیارد سال نوری)بعنوان نقاط ثابت وکالیبره کننده اندازه گیریها در نظر گرفته می شوند.
ستاره بارنارد در صورت فلکی حوا دارای بیشترین حرکت ظاهری در حدود 10 ثانیه قوسی در سال می باشد.( دومین ستاره ،ستاره کاپتین(Kapteyn star) می باشد که کوتوله ای قرمز از قدر 9 در صورت فلکی سه پایه نقاش می باشد وحرکت نسبی آن 7/8 ثانیه قوسی در سال است .ستاره 61 دجاجه هم باحرکت نسبی 5 ثانیه قوسی در سال سریعترین ستاره ای است که با چشم غیر مسلح قابل مشاهده است)
ادموند هالی در سال 1718 با بررسی ستاره های الدبران، سماک رامح و شعرای یمانی و مقایسه با مکان ثبت شده آنها در کتاب المجسطی بطلمیوس متوجه این حرکت ستارگان شد.این حرکت ستارگان با نماد μ (موو)که یکی از حروف یونانی است نشان داده می شود.
فرید ریچ ویلهلم آگوست ستاره شناس آلمانی با مطالعه حرکت نسبی چند صد ستاره توانست نقطه ای درفضا که خورشید به همراه تمام منظومه شمسی به سوی آن روان است (Apex) را شناسایی کند.اتو ویلهلم استرو
(struve, otto wilhelm) هم توانست بکمک بررسی حرکت نسبی ستارگان نزدیک خورشید به اندازه گیری سرعت خورشید در فضا بپردازد.
بسل فریدریچ ویلهلم در سال 1844 با مطالعه حرکات نسبی دو ستاره شعرای یمانی و شعرای شامی توانست وجود همدمهای آنها را پیش بینی کند.(این دو همدم در حال حاضر با روشهای دیدگانی هم قابل مشاهده هستند.)
گفتنی است در صورتی که حرکت نسبی چند ستاره نزدیک هم مشابه باشد می توان نتیجه گیری کرد که آنها ستاره های دوتایی یا چندتایی حقیقی باشند حتی اگر نتوان حرکات اربیتالی آنها را اندازه گیری کرد.در اینحالت گفته می شود این ستارگان دارای حرکت نسبی عمومی (Common proper motion)هستند.
با اندازه گیری حرکت نسبی در طولهای مختلف زمانی یا epoch های متفاوت می توان به اندازه گیری حرکت نسبی میانگین (relative)پرداخت.از این حرکت نسبی می توان در جهت تشخیص ستاره های متعلق به یک خوشه خاص از ستارگان متفرقه زمینه که در همان امتداد قرار دارند پرداخت.
نقطه ای در آسمان که به نظر می رسد ستارگان یک خوشه متحرک دارای حرکت نسبی به سمت آن باشند نقطه همگرایی(convergent point) نامیده می شود.ستاره ای که مکان وحرکت نسبی آن با دقت زیادی اندازه گیری شده باشد بعنوان ستاره پایه ای یا اساسی(fundamental star) شناخته می شود.
با اندازه گیری وبررسی حرکت نسبی تعداد زیادی ستاره می توان به توزیع و حرکت ذاتی قسمتی از کهکشان برای نمونه بازوهای آن پی برد.
حرکت نسبی یک ستاره بدلیل حرکت خورشید نسبت به نقطه استاندارد محلی سکون ،حرکت اختلاف منظری یا پارالاکتیک(parallactic motion) نامیده می شود.
اگر حرکت نسبی مشاهد شده یک ستاره در یک فاکتور مقیاس بندی ضرب شود(reduced proper motion) می توان به کمک آن به تخمینی از فواصل استاندارد دست یافت.برای نمونه فاصله نسبی گروهی از ستارگان مانند متغییرهای قیفاووسی را می توان بکمک روشهای نورسنجی پیداکرد وحرکات مشاهده شده آنها را می توان بگونه ای مقیاس بندی کرد که به کمک آن بتوان به تخمین فاصله پرداخت.این روش به مدل مقیاسی از سرعتهای خطی منجر میشود.
در ضمن با داشتن حرکت نسبی وفاصله ستاره می توان به اندازه گیری سرعت مماسی(tangential velocity) ستاره پرداخت.سرعت مماسی،مولفه ای از سرعت ستاره است که عمود بر خط دید ما یعنی در صفحه مماسی است.
ستارگان علاوه بر این حرکت دارای تغییرات ظاهری در مکان هم هستند که ناشی از حرکت زمین در مدار خود حول خورشید می باشد.اختلاف منظر.این اختلاف مکان ظاهری باید در محاسبات اندازه گیری حرکت ذاتی ستارگان در نظر گرفته شود.
این پارامتر بهمراه سایر پارامترهای شاخص ستارگان مانند قدر ، قدر مطلق ، درخشندگی و.....در فهرستهای ستاره ای مانند فهرست ستاره ای تیکو۲ درج می شوند.
منبع : کتاب a dictionary of astronomy(oxford)